باز ماه رمضان آمده استحرمت خوردن نان آمده استآب و انواع غذاها ممنوعخوردنیها همه یک جا ممنوعنه ببخشید ... که بعضی اقلامخوردنش نیست در این ماه حرامخوردن این دو سه تا ناقابلنکند روزهی کس را باطلمثلن آن چه بلا اشکال استبردن و خوردن بیت المال استمال مردم همه از ریز و درشتدانه دانه بخوری یا با مشتهیچ اشکال ندارد اخویبخور آن قدر که تا سیر شویبعد از آن مال ...ادامه مطلب
سکوت دسته گلی بودمیان جنجره ی منترانه ی ساحل،نسیم بوسه من بود و پلک باز تو بود.بر آب ها پرنده ی باد،میان لانه ی صدها صدا پریشان بود.بر آب ها،پرنده، بی طاقت بود.صدای تندر خیس،و نور، نورتر آذرخش،در آب آینه ای ساختکه قاب روشنی از شعله های دریا داشت.نسیم بوسه وپلک توپرنده ی باد،شدند آتش و دودمیان حنجره ی من،سکوت دسته گلی بود. ...ادامه مطلب
یه توپ با تردید می چرخهتوو یه زمین سبز اون دورایه حسّ خوب مشترک شایدبین من و زندون و مأمورا هر شب بدون شام می خوابیامشب ولی بی شام بیداریبا اسم ایران اونور دنیارؤیای سبز تازه ای داری بابا نشسته اون طرف، ساکتمامان توو فکر گریه ای تازهشاید بهار ما بیاد از راهامشب با یه گل توی دروازه شب لونه کرده توو دل و چشماهر جا میری انگار زندونهشاید یه شو ...ادامه مطلب
سهم من کودوم اتاقِ تختِ شماره چندمخوابم سبک تر شده با کابوس های رَندوم قرص ها جواب نمیدن دچارِ اشکالِ مغزمفرقی نمی کنه حالم انگار از جنسِ سنگم یکی صِدام می زنه تو نوبتم، بعد نفر اولهمه همو هول میدن، اینجاست مثل جنگل ملاقاتی ندارم.. انگار تو دنیا اضافمهمین روزا فهمیدم با خونواده تصفیه حسابم چه شبایی خوابیدم تو اتاقی از جنس شیشهدل ...ادامه مطلب
کی میگه پول حلّال مشکلات نیستچیزیِ که مثل دلقک پشت نقاب نیست ظاهرش آراسته ، باطنش خالی از فرهنگهسخته درکش ولی انتهای ماجرا نیست آدم بی غذا و حوّا بدون پول می میرهشرط می بندم که بی پولی افتخار نیست اسبابِ مزاحمت همسایه، بنزِ دم درِبا این پی فاحشه ست این افتضاح نیست! ما از درون زنگ زدیم، جای پدر تو قبرستونهدخترش را بردی .. باور کن این ص ...ادامه مطلب
پشت پرده .. چه خبر استیکی حتما دست به سر استیا در میانه راه یا در نطفه خفهیکی هم مثل من در به در استکجای کار می لنگه، خدا می داندمقصر اینجا کدام بی پدر استاز همان اول نقش ها را نوشتنداعدام کدام روشنفکر بهتر استدر کهریزک یا که در اوین دختریآزادست که از همه زشت تر استتوّهم زدند که ما عالمیم و امامایران هم حتما میدان خیبر استتا که از خواب برخیزی بشنوی روباهمرجع ت ...ادامه مطلب
یک مرد مثلِ کافه ای بستهتصویری از وا/بستگی در کلمعشوقه ی یک دائم الخمرمیک بطریِ تا خِرخره الکل!در زندگی منطقی منیک فعل ضد ساختار است ومثل مریضِ لاعلاجی کهتوی اتاقِ انتظار است و ... با مزهّ ی تلخ دهان هر صبحپا می شود از تخت و خوابِ مننامطمئن به «دوستش دارم!»تُف می کند به انتخابِ من هر روز در افکار مغشوششدنبال غیر واقعیّت هاستتوی خیالاتش کس ...ادامه مطلب
دور شدن از آزادی بعد از هر خاطره تلخیپیچیدن به خود در تنهایی بعد هر بازدم سردی مثل گلوله ی مشقی درون تفنگ تقدیرمبعد هر تنهایی با اشک خودم درگیرم یه فرضیه بی انضباطم، یه جنگ بی انتها در توبه سمت هیچ کجا آباد، یه قانون بدون در رو یه مرد که پر شده از باروت یه حس که شبیه آتیشکودکی که اشک آلودِ، ناامیدی توی بازیش یه بغض وسط تنهایی یه نیلوفر توی ...ادامه مطلب